علی سان ستاره دار
دیروز ظهر رفتم دنبال علی . مدیر مهد گفت مامانش علی سان دیگه خودش غذاشو می خوره. دیگه اجازه نمیده ما بهش غذا بدیم. خیلی هم خوب می خوره ماشاء اله. امروز می خوام بهش ستاره بدم. ستاره ها رو آورد و به علی گفت کدومشو می خوای علی هم قرمز و طلایی رو انتخاب کرد. ستاره ها رو چسبوندن رو دست علی. بعد علی نگاه کرد به من ستاره رو از روی دستش کند و چسبوند روی دست مامان. دست چپی شو نمی تونست بکنه. به مربی ش می گفت اون یکی دست مامانم ستاره نداره. به زور ستاره رو از روی دستش کند و چسبوند دست من و دستمو گرفت که بریم خونه و از مدیرشون خداحافظی کرد. آخخخخخخخخخخخ چقدر کیف داشت. قربون پسرک نازم. چقدر دلم می خواد هر چه زودتر ببینم عل...
نویسنده :
لیلا
13:37