تابستان و علی سان
تابستان و علی سان تعطیلات تابستون شروع شده و علی سان خیلی خوشحاله.
البته هم خوشحال و هم کلافه. تو مدرسه با دوستاش بازی می کردن. الان کمی تنها شده ولی بازم راضیه. میگه عوضش تو خونه م راحتم. حال می کنم.
چند تا کتاب براش خریدم در مورد جانوران که خیلی دوست داره یواش یواش بخونه تا روخوانی یادش نره.
علی سان و وروجکهای خواهرم 
اولین روز تابستون مرخصی گرفتم و با علی سان رفتیم بیرون. از جلوی مغازه پرونده فروشی رد می شدیم رفتیم تو دیدیم یه خرگوش خیلی ناز و شیرین دارن.
علی سان هم که عاشق حیووناته خواهش تمنا که مامان بخریم
خرگوشو آوردیم خونه و حسابی با شامپو بچه شستیم و با سشوار خشکش کردیم.
چقدر کیف می کرد علی سان شبم پیشش می خوابوند وقتی می خوابید میرفتیم برمیداشتم میزاشتم قفس. ولی فقط تونستیم یه هفته نگهش داریم و به دلایلی ردش کردیم رفت.
بعدش دیدم علی سان خیلی ناراحته و بعد از دو سه روز میگفت مامان نمی دونم چرا یه دفعه گریه م میگیره.
دیدم اوضاع خطری شده و نگران علی سان شدم. با دوستش مانی و مامانش مریم جون قرار گذاشتیم رفتیم پرنده فروشی از طوطی عروس هلندی اونها بگیریم.
علی سان راضی نمیشد میگفت همون خرگوش می خوام ولی بعد از اینکه مریم جون باهاش حرف زد راضی شد دو تا عروس هلندی بگیریم.
دختر خانممون نانی و آقا پسرمون تیتو
دخترمون خیلی خانمه خیلی شیرین و دوست داشتنی تره اصلا هم گاز نمیگیره ولی پسرمون آقا تیتو اگه دستتو ببری طرفش بخوای بغلش کنی گارد میگیره. که یعنی جلو نیا. نانی رو هم صدا میکنیم بیا تو دستم فوری یه نوک به اون میزنه یعنی لازم نکرده برو تو لونه. ولی هر وقت خودش دلش بازی بخواد میاد رو سرو کله مون.
هر وقت هم خانمشو گم می کنه اوقدر جیغ و داد راه میندازه تا ببری خانمشو نشونش بدی که بابا رفته تو لونه تا ساکت بشه.
ولی در کل حیوونات شیرین و دوست داشتنی هستن.
من که عاشقشون شدم. علی سانم وقتی طوطی ها باهاش بازی می کنن خیلی خوشش میاد.
مخصوصا وقتی باهاش لگو بازی می کنن
اینم علی سان و دوستش مانی
کلاس لگوشو هم همچنان ادامه میده ولی هنوز ورزشی که بتونه بره انرژی ش رو اونجا تخلیه کنه پیدا نکردم.
دیروز رفتیم با هم ورزشگاه ببینیم پینت بال چطوره. که اونم گفتن برای بچه های 15 سال به بالاس. ولی حس کردم علی سان خیلییییییییییی خوشش اومد.
بازم عصری برم بیرون ببینم چه ورزشی می تونم ثبت نامش کنم.
ترم چهارم. شهر ریاضی
