علی سان من

یه کم دلم گرفته

1392/8/26 13:11
نویسنده : لیلا
124 بازدید
اشتراک گذاری

امروز یه کم دلم گرفته

 

پنجشنبه ظهر که رفتم خونه دیدم علی خوابه. منهم دراز کشیدم پیشش چون خیلی خسته بودم همون جا خوابم برد. نیم ساعت بعد علی بیدار شد و منهم بیدار کرد. وقتی دید چشمهامو باز کردم خندید.

وقتی خندید دیدم لب پایینیش چنان ورم کرده و کبود شده که خدا می دونه. هی از باباش می پرسم اونهم می گه چیزی نشده. آخرش چون زیاد اصرار کردم فهمیدم که عمه الهام وقتی من نبودم تشریف آورده خونه مون. گفته من بچه تو نگه می دارم تو برو بانک ضامن من شو که وام بگیرم. با علی بازی میکرده که یه دفعه علی میفته کنار تخت. حالا خوبه افتاده روی روتختی به اون کلفتی و گرنه معلوم نبود چه بلایی سر بچه م میومد. عصر یه کم ورم لبش خوابید دیدم که جای سه تا دندون روی لبشه. سفید سفید شده بود جای دندوناش. معلوم بود دندوناش لبشو پاره کرده. مطمئنم خیلی گریه کرده و خیلی خون هم اومده.

وقتی علی با کوچکترین زخمی گریه می کنه معلومه چه جوری گریه کرده. خیلی ناراحت شدم.

من خونه نیستم میاد خونمون هیچ. لااقل وقتی میگه من مواظب بچه تون هستم واقعا مواظب باشه.

راستش خیلی هم از دست بابا دلخور شدم. این طور مواقع به جای اینکه حق رو به من بده و حرفی بزنه که لااقل به من ارامش بده و خیالمو از بابت روزهای بعد و اینکه دیگه این جریان تکرار نخواهد شد راحت کنه طرف خواهرشو می گیره و میگه خوب بچه است دیگه.

درسته که بچه است و تا بزرگ بشه ممکنه کلی زمین بخوره و بدنش زخم بشه ولی این زخم انگار رو دل من زده شده بود.

امروز اولین روزیه که پرستارش اومده خونه. خدا کنه ازش خوشش بیاد و با هم کنار بیان. زود زود بهم عادت کنن تا من هم با خیال راحت بچه مو بسپرم دست یه نفر.

نمی دونم چیکار کنم که دیگه مامان بزرگ و عمه ش وقتی من نیستم نیان خونمون. اگه بهشون بگم ممکنه ناراحت بشن. خوب وقتی هم که نمی گم این طوری ناراحتی می کشم.

دیروز زن عموش زنگ زده می گه از دست علی ماشینشو گرفت به زور کشیدم ناراحت شد قهر کرد. وقتی قهر می کنه خیلی خوشم میاد.

خوشش میاد بچه مو اذیت کنه.خوششون میاد با اعضاب بچه بازی کنن.

اگه با این پرستاره کنار بیان دیگه نمیزارم بدون حضور من علی رو ببینن.

لااقل پیش من زیاد نمی تونن اذیتش کنن. هر چند منهم بی زبونم . نمی تونم بگم بابا بچه مو اذیت نکنین. ولی باز شاید در حضور من رودربایستی کنن.

خدایا خودت مواظب بچه من باش. سالم و سلامت باشه. سالم و سلامت بزرگ شه. کمکم کن بتونم خوب تربیتش کنم. پاک و با خدا و سالم.

دلم می خواد همون طوری که الان وقتی بهش نگاه می کنم بهش افتخار می کنم همون طور وقتی بزرگ شد مایه سربلندی و افتخارم باشه.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

زهرا
30 بهمن 91 12:18
خيلي بابت زمين خوردن علي جون ناراحت شدم خوبكاري كردي كه واسش پرستار گرفتي ولي پرستار هم زياد امتحانش كن ازش مطمئن بشو يه دفعه سرزده وسط وقت سر به خونه بزن البته نه حالا بذار يه چندماهي بگذره كه مطمئن بشه امتحانش نميكني بابت كار جاريت عصباني شدم اين چه كاريه ميكنه بچه لجباز تربيت ميشه اه اه خوب مامان خوب تو هم از بچه ات دفاع كن و از اين كارشون عكس العمل نشون بده بفهمن ناراحت ميشي اصلا بهشون بگو من ناراحت ميشم از كارتون خوششون مياد يكي با بچه خودشون همينكارا بكنه
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به علی سان من می باشد