علی سان من

علی کوچولو تو اداره مامان

1392/8/26 13:14
نویسنده : لیلا
133 بازدید
اشتراک گذاری

صبح روزیکشنبه علی ساعت ۵/۵ بیدار شده بود چون باباش خروپف می کرد نمی تونست بخوابه. تا ساعت ۵/۶ این پهلو اون پهلو شد و آخرش که دید نمی تونه بخوابه رفت یه دونه محکم زد روی دست باباش و گفت اااااااااااه . و دیگه نتونست بخوابه. منهم زنگ زدم خانم سپهری و بهش گفتم نیاد. وسایل علی رو جمع کردم و زدیم بیرون. اول رفتیم پارک سر کوچه یه کم تاب سرسره بازی کردیم. بعد منتظر سرویس شدیم و اومدیم اداره. تو سالن کلی بدوبدو کرد و خندید. با دوستم قایم باشک بازی کردن و با صدای بلند می گفت دا (یعنی دالی). و بلند می خندید.

 دکمه های کی بورد رو می چرخوند. می گفت هن.

دکمه های دستگاه کپی و پرینتر رو هم خیلی دوست داشت دست بزنه.

 خلاصه بعد از کلی شیطنت ساعت ۱۱ خوابش گرفت و برگشتیم خونه.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به علی سان من می باشد