علی سان من

علی آقای با احساس

1392/8/26 11:51
نویسنده : لیلا
115 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز علی کوچولو مشغول سی دی نگاه کردن بود

 سی دی شهر قطارها

موضوع داستان اینطوری بود یه زرافه نزدیک زایمانش بودو قطاری که کشیک شب بود تا هر وقت دید زرافه نیاز به کمک داره بره براش دکتر بیاره

زرافه بچه دار شد و نی نی کوچولوش دنیا اومد

به علی گفتم ببین مامان زرافه و نی نی ش

اونهم با خنده سرش رو تکون داد که یعنی فهمیدم. و با دستش من و خودشو نشون داد یعنی مثل من و تو که مامان و نی نی هستیم

 

اونقدر خوشحال شدم و ذوق کردم که خدا می دونه

چقدر بوسش کردم . اونقدر که کلافه شد

نمی دونم روزی که با اون صدای قشنگش منو مامان صدا کنه چه حالی میشم

خداجون به خاطر این همه لطفی که به من داری ازت ممنونم

خدایا شکرت

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به علی سان من می باشد