مطلبی درخصوص مادر از یک دوست عزیز
وقتی مادر شدم
یاد گرفتم با یک دست همه چیز را بر دارم
وقتی مادر شدم
یاد گرفتم چگونه برای موفقیت همه تلاش کنم
یادگرفتم عاشقانه دوست بدارم
یاد گرفتم دلیل هر چیز را بدون پرسیدن بدانم
یاد گرفتم با در باز حمام کنم
یاد گرفتم زود و سریع همه کارهایم را به انجام برسانم
یادگرفتم بهتر بغل کنم
یاد گرفتم چگونه باید از هرچه دوست دارم دفاع کنم
یاد گرفتم چگونه از مادرم قدر دانی کنم
یاد گرفتم چه کسانی را بیشتر دوست بدارم
یاد گرفتم هر تپش قلب چه معنی دارد
یاد گرفتم چه طور با صبر حوصله به حرفهای نامفهوم گوش کنم
یاد گرفتم فداکاری کنم
معنی دلشوره را فهمیدم
اضطراب از نبودن یا مریضی تو
یا نداشتن آنچه می خواهی
برایم معنی پیدا کرد
امروز معنی کارهای آن روز مادرم را متوجه می شوم
از وقتی مادر شدم
مادرم را بیشتر دوست دارم
او که می گفت وقتی زایمان می کنی
تکه ای از وجودت برای همیشه ازت دور می شود حتی اگر کنارت باشد
وقتی مادر شدم
تازه معنی نگرانیها و اضطراب های همه مادران را فهمیدم
آنها که پشت درهای بسته کنکور دعا می خوانند
آنها که برای بهبود پاره تنشان راه می جویند
آنها که مسافرشان فرزندشان است
آنها که پسرشان با نام سرباز راهیست
آنها که فرزندشان در خوابگاه دانشجویی شب را به صبح می رساند
آنها که پسرشان را با عروسشان قسمت نمی کنند
آنها که عروسشان مثل دخترشان است
آنها که در آشپزخانه ها عرق می ریزند
آنها که. . .