علی سان من

مامان که شدم. تهمینه میلانی

1393/3/31 9:57
نویسنده : لیلا
327 بازدید
اشتراک گذاری

مامان که شدم:

به پسرم خیلی محبت می کنم ، اونقدری که بزرگ شد با عشقش مثل یه پرنسس رفتار کنه تا جفتش بفهمه که پسرم تو دستای یه ملکه بزرگ شده!!

روزا دستاشو میگیرم و چنان با محبت بغلش میکنم که بغل کردن عاشقانه رو با تموم وجودش یاد بگیره!!

بهش یاد میدم که همه ی آدمها خصوصا همسرشون تشنه محبتند و پنهان کردن عشق و علاقه زندگیشو سرد می کنه!

بهش یاد میدم که خانمها آقابالاسر و سایه ی سر نمیخوان، عشق، دوست و همراه صمیمی می خوان!

بهش یاد میدم که هیچوقت دل عشقش رو نشکونه، چون  دیگه نمی تونه ترمیمش کنه!!

بهش یاد میدم اونقدر عاشقونه به عشقش نگاه کنه انگار قحطی آدمه!!

براش کادوهای کوچک با معنی می خرم تا کادو دادن به آدم هایی که دوستشون داره بشه فرهنگش!

بهش اونقدر حرفهای خوب میزنم که کلام پرمهر بشه ورد کلومش!

همه اینکارا رو می کنم تا پسرم همونی بشه که همیشه از جفت ایده آل تو ذهنم  بوده و هست. اینطوری هم خودش از زندگی لذت  میبره و هم جفتش!

من بخاطر اینکه یه مرد با محبت دیگه به این دنیا اضافه بشه،

حتما یه روز مادر میشم.

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به علی سان من می باشد