پسر مبتکر من
دیروز ظهر رسیدم خونه علی سان برام توضیح داد که تو کلاس خانم بهشون گفته با خمیر هر چی دوست دارید درست کنید. گفت منم یه دونه تخم مرغ درست کردم و با یه دونه موز خانم اونقدر خوشش اومد زد به تابلو تا بچه ها هم ببینن.
گفتم مگه چطوری درست کردی.
گفت یه دونه خمیر سفید برداشتم گردش کردم بعد صافش کردم. یه دونه هم خمیر زرد برداشتم مثل توپ گردش کردم چسبوندم به خمیر سفیده(نیمرو)
گفتم خوب موزتو چطوری درست کردی رفت خمیرشو آورد یه دونه با خمیر زرد موز درست کرد کمی هم خمیر قهوه ای برداشت چسبوند به قسمت بالا و پایین موز
دقیقا شکل موز شد.
یه دونه هم چک گرفته بود بابت مودب بودنش
عصر هم کلاس لگو داشت بردم کلاس.
کلاسش که تموم شد دیدم یه دونه هلیکوپتر درست کرده
خانومشون هم برای تشویق علی سان گذاشت تو دکوری که تو راهرو هست.
منم بردمش مغازه لگو اونجا براش کمی وسایل خریدم.
برگشتنی میگه مامان بریم ساندویچ بخوریم باباش میگه من نمیخورما خودتون برید.
میگه بابا تو هم بیا خواهش می گنم خوش میگذره ها!!!!!!!!!!!!!!!!!!
شب هم قبل از خواب با وسایلی که براش خریده بودم یه خونه درست کرده پنجره هاشو لگو شیشه ای گذاشته سقفش دودکش، پارکینگ، ماشین پلیس که برای آقا پلیسه چون مهمونه گذاشته جلوی در، میز و صندلی چیده تو حیاط چند تا هم مهمون گذاشته. حوض و دورش هم گلدون.
مامان بیا مهمونهامو ببین یکیشون حیاط رو می خواد جارو کنه. یکیشون لوله آب رو باز میکنه. یکیشون آقا پلیسه یکیشون هم قاضیه. براشون چایی گذاشتم رو میز.
مامان خاله منیژه هم سرکارش از این موهای فرفری سفید میزاره سرش؟
نه پسرم خانمها مقنعه سرشون می کنن.
خلاصه بساطی داریم با این گل پسر.
راستی روز جمعه هفته گذشته هم برف بارید حسابی.
اونقدر شیرین بود که خدا می دونه علی سان هم تعطیل شد موند تو خونه پیش مامان جون.
منم با مکافات رفتم اداره.
خدایا شکرت.