لذت مادر بودن
علی سان مورچه کشیدی
بله مامان داره غذا میبره خونه ش
کباب مرغه
علی سانم دو ترمه که میره کلاس لگو
هر ترم دو تا کارنامه بهش میدن یکی وسط ترم و یکی آخر ترم
این کارنامه های این مدته
چقدر لذت داره دیدن این صحنه ها، با هیچ لذتی نمی تونی مقایسه ش کنی.
اینو دیروز گرفت.
من يه مامانم.......
خيلي وقته كه ديگه لباساي قبلم اندازم نيست اما......ازينكه ميبينم فرزندم روز به روز با بزرگ شدنش لباساش ديگه اندازش نيست حس خيلي خوبي دارم.
چاق شدم و اندامم ديگه مثه قبل نيست.... اما وقتي فرزندم و نگاه ميكنم و قد و بالاشو ميبينم ذوق ميكنم
خيلي وقته كه ديگه وقت نميكنم آرايش كنم ...اما وقتي فرزندم آراسته است و زيبا همه چي يادم ميره.
خيلي وقته كه براي خودم وقت زيادي ندارم ....
خيلي وقته.......
خيلي وقته......
خيلي وقته........
همه ي اين خيلي وقته ها رو با يك لبخند فرزندم عوض نميكنم
دلم ضعف میرود برای دنیای مادری
دنیایی که متعلق به خودت نیستی
مادری را دوست دارم …………. چون به بودنم معنا میدهد
چون ارزشم را به رخم میکشد
و یادم میدهد هزار بار بگویم
((جانم ))
کم است برای شنیدن ((مادر ))
از امانت خدایم
مادری را دوست دارم ………
هرچند در آیینه خودم را نمیبینم
آن زن خسته …. ژولیده و کم خواب در قاب آیینه را تنها وقتی میشناسم که دستهای فرشته ای به گردنم گره میخورد
و باخنده از من میخواهد که عکسی دو نفره بگیریم
و آنوقت هست که من زیبا میشوم و زیباترین ژست دونفره را در قاب آیینه حک میکنم
مادریم را خیلی دوست دارم...
(برگرفته از نوشته های یک مامان خوب)