علی سان من

مراسم از شیر شیر شیر گیرون

1392/8/26 13:40
نویسنده : لیلا
258 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز ظهر رفتم دنبال علی کوچولو یه کم دیر کرده بودم دیدم علی خیلی کلافه س. اومدیم خونه بلافاصله خوابش برد.

نزدیکای ساعت 5 دیدم داره هذیان میگه. دست زدم دیدم تب داره. خودمم که دو روز بود فقط تصویر داشتم. صدام کلا قطع شده بود. رفتیم دکتر. گفت یه تب ویروسی گرفته. فقط باید استراحت کنه و با استامینوفن تبشو بیاری پایین. همون جا جلوی داروخونه شربتشو دادم. و برای جایزه ش ازم بیل خواست(بیل شن بازی کوچیک) بیل گل. بیل ببعی. بیل خیاری بیل آبی.

تو مغازه یه ماشین بزرگ پیدا کرده بود ماشین حمل گاو. فکر کنم اندازه خودش بود به زور می خواست اونو بخریم. منم ازش خواستم یه ماشین دیگه برداره. یه ماشین انتخاب کرده و صدا کرده مامان بیا.

رفتم دیدم عین همون ماشینو زرد و نارنجی و فسفری شو داره. میگم علی جان از این ماشین داری. میگه خیاری نههههههههههه.(سبزشو ندارم)

کلی هم پیش فروشنده گریه کرده که تو این دستم ماشین خیاری هست . این یکی دستم خالیه. و با کلی ادا می گفت هننننننننن مووووووووووووو

(ماشین گاو رو می خوام) اونقدر تکرارش کرد که فروشنده داشت از خنده روده بر میشد.

دیشب بهش میگم علی جان آقای فروشنده به من گفت اون ماشین بزرگه رو با پول نمی فروشیم. هر کی بخواد باید شیشه شیر بیاره بده.

فوری بدو بدو رفته شیشه شو آورده.

فعلا قول داده برای خرید اون ماشین شیشه شو بده. فردا غروب میبرمش اونجا اگه تونست از شیشه ش دل بکنه منم ماشینو براش می خرم. چون فرداش تعطیله و می تونم پیشش بمونم. خدا کنه زیاد اذیت نکنه و زیاد اذیت نشه و زود شیشه رو ترک کنه. دیگه واقعا خسته شدم.

امروز هم که صبح بردمش پیش مامان جون. یکی دو روز مواظبش باشیم تا انشاء اله خوب خوب بشه.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به علی سان من می باشد