علی سان من

علی سان و وروجک بازیهای جدیدش

هفته پیش وقتی داشتم کتابهاشو طبق عادت نگاه میکردم ببینم تو مدرسه چیکار کردن  این برگه رو دیدم . یه لحظه واقعا حالم بد شد. با وجود اینکه همیشه علی سان به من املا میگفت و غلط هامو اصلاح میکرد. ولی از دیدن این املاء حسابی جا خوردم.  بعد با خودم گفتم خود بچه س حالا نیاز به تلاش بیشتر هم گرفته اشکالی نداره. رفتم پیشش و. علی سان شروع کرد به نوشتن مشق. بعد یه لحظه یادش افتاد  مامانننننننننننن بله. باورت نمیشه خانم یه عالمه غلط داشت. منم بهش نیاز به تلاش بیشتر دادم. یه لحظه تازه یادم افتاد. که این املای خانومه. مادر باهوش  روز جمعه مامان و بابام  بابام خونه نبودن و علی سان  نگران بود ظهر ب...
5 بهمن 1395

علی کوچولو و عکسهای متفرقه

اول از همه یه عکس از همیار پلیس کوچولو بزارم علی سان در تهران و برج میلاد تا حالا سه بار بردمش دلفیناریوم برج میلاد ولی همچنان اصرار میکنه بازم بریم. علی سان بابایی. آقا جون و تبسم خانم با کاسیا خانم دلفین دوست داشتنی برج میلاد    علی سان در باغ پرندگان تهران  علی سان در باغ وحش تهران  اینم عکس علی سان تو موزه تاریخ طبیعی ارم شهر خودمون  خانم نقاشی شون بهشون گفته بزرگترین آرزوتون رو نقاشی کنید. علی سانم یه قصر کشیده  (میخوام قصری داشته باشم پر از حیوانات و یه استخر بزرگ  توش چند تا دلفین بندازم)   ...
19 دی 1395

مهر مادر عشق پدر!

مهر مادر عشق پدر ! اگر مهری به دل دارم ، اگرعشقی به سر دارم یقینا مــادرم داده و یـا ارث از پــدر دارم چو مـادر یاورم باشد ، پـدر باشد دعـا گویم نه از بیـگانه بـاکـم هست ، نه پـروا از خـطـر دارم اگر روزی شکستم عهد ، میان مادر و فرزند خداوندا تو کاری کن که جان از تن به در دارم پدر عمری به زحمت بود ، دل مادر پر از غصه از ایــن درد جــگرسوزم دلـی غرق شرر دارم اگر روزی برم از یاد ، وفای آن دو عاشق را مرا دیگر نه غیرت هست ، نه نامی از پسر دارم اگر ارثی مرا باید ، مرا مهر پدر کافیست نه حرص مال و ملکم هست ، نه چشم سیم و زر دارم اگـر عشق پـدر ورزم ، وگــر مـادر نیـازارم بـدون شـک در ایـن وادی خـدا را در نـظر دارم ...
17 آذر 1395

علی سان و وروجک بازی هاش تو مدرسه

علی سان از کلاس اول ابتدایی یه دوست خیلی خوب به اسم مانی داره که همیشه تو یه تخت با هم میشینن. و تو درسها به هم کمک میکنن. روحیاتشون و اخلاقشون مثل همدیگه س. به همین دلیل منم با مادرش دوست شدم. مامان مانی هم کپی خودمه و این باعث شد دوستی خیلی عمیقی با هم داشته باشیم و بچه ها رو امسال هم تو یه کلاس ثبت نام کردیم(البته با کلی خواهش از آقای مدیر) دیروز تلفنی با هم صحبت می کردیم که مانی چیزی تعریف کرد که واقعا دوتامون هم از کارشون مات و متحیر شدیم و  هم اینکه واقع نمی تونستیم جلوی خنده مونو بگیریم. مانی می گفت خاله علی سان از کنار من بلند شد جاشو عوض کرد و رفت یه جای دیگه نشست و روی میزش نوشت جهت اجاره مانی هم پاک کرده بود به...
17 آبان 1395

بازیها وشیرین کاریهای علی سان

از وقتی از تهران برگشتیم همه ش تو خونه نمایش آلفا و کاسیا و اسپات داریم.  شبا هم دلفینشو (آلفا) میگیره بغلش و با اون می خوابه  خونه دوستش مانی و نمایش با شیردریایی  نقاشی های علی سان که تو مدرسه کشیده و من واقعا عاشقشونم.  موضوع نقاشی پانداست. و چقدر شیرین اطرافش خیزران کشیده پسرکم.  اینم فصل پاییز . اون بادی که وسط کشیده خیلی برام جالب بود.  خوب اینم عکس منه که کشیده. تو نقاشی هاش تنها چیزی که نمی پسندم آدم کشیدنشه. پیک مدرسه: یه تصویر از نعمت های خدای مهربان بکش. وچقدر این لحظه شیرینه وقتی می بینی پسرت عکس تو رو میکشه. مامان بیا بازی کنیم. بیا تو شه...
15 مهر 1395

بوی ماه مدرسه

شروع سال تحصیلی بر همه بچه های گل مبارک علی سانو دوست خوبش مانی  کادوی شروع سال تحصیلی علی سان  روز جمعه: مامان آلفا خیلی ناراحته چرا پسرم آخه من از فردا میخوام برم مدرسه. کی با آلفا میخواد بازی کنه ناراحته چون میخواد تنها بمونه. خوب علی سان بیا آلفا رو هم ببریم مدرسه رو بهش نشون بدیم. فقط اجازه داره از تو ماشین به مدرسه تون نگاه کنه میشینه تو ماشین تا دلش برات تنگ نشه. تو هم هر وقت اومدی باهاش بازی کن.  باشه مامان  ( کلکش نگرفت) اصلا مدرسه رو دوست نداره. یه ذره هم خوشحالی تو چشمهاش دیده نمیشه.  حتی نمیگه دلم برای دوستام و زنگ تفریح و بازی با بچه ها تنگ شده. اینم آلف...
5 مهر 1395
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به علی سان من می باشد