نوروز 90
نوروز سال ۱۳۹۰ مبارک باد انشاء اله سال خوبی برای همه مون باشه مخصوصا برای پسر گلم سال پر از سلامتی و شادکامی باشه انشاء اله امسال من تصمیم نداشتم جایی برم برای دید و بازدید. چون می دیدم علی سان اذیت میشه نه لباس میپوشید بریم بیرون وقتی هم که می اومدیم خونه لباساشا درنمیاورد و گریه می کرد هر مهمونی میومد خونه پشت سرش گریه می کرد که یا اونها بمونن یا ما هم بریم جایی هم که میرفتیم برگشتنی جلو در گریه می کرد و خونه نمیومد خلاصه اینکه با تمام این شلوغ بازیهای علی جان دید و بازدید انجام شد به سفارش مادرشوهر محترم قبل از عید همه فرش فروشی های شهرو گشتم تا یه فرش که عکس ماشین داشته باشه براش پیدا کنم ...
نویسنده :
لیلا
13:07
کشف جدید علی سان
علی آقای هنرمند
این هم عکس علی اقاست با شاسخین که خیلی دوست داره و شیر خوردنی و خوابیدنی حتما باید بغل شاسخین بخوابه علی آقای هنرمند شروع کرده به نقاشی در و دیوار زیر کمد لباسامو تازه کشف کرده و میره اونجا شلوغ کاری ...
نویسنده :
لیلا
13:06
تولد ثمین
دیشب تولد ثمین بود. عمه تولد ثمین و پاگشای برادر شوهرشو باهم تو تالار رز طلایی گرفته بود . شب ۹.۲۰ عمو اومد دنبالمون و رفتیم تالار. بعد از شام هم که کیک برون بود با موسیقی که گذاشته بودن علی یه رقص بامزه اختراع کرده بود و خیلی شیرین میرقصید. در واقع یه جورایی بپر بپر بود نه رقص. بعد از اینکه ثمین کادوهاشو باز کرد و همه مشغول خوردن کیک بودن. علی از من شیر خواست و رفت دراز کشید تو جایگاه روی مبل دراز کشید و بلوزشو زد بالا و همون طوری که داشت شیر میخورد با نافش هم بازی میکرد. همه زدن زیر خنده و گفتن پاشین علی سان اعلام کرد مهمونی تموم شده. بابا فیلمشو گرفته اونقدر شیرین بود این صحنه. از اونجا رفتیم خونه ثمین اینا و ساعت یک و نیم ...
نویسنده :
لیلا
13:13
یه مطلب از دوست عزیزم مامان آوای دوست داشتنی
بدون بچه م خونه م همیشه تمیزه و کیفم همیشه پر پول ولی قلبم خالیه ................ ...
نویسنده :
لیلا
10:40
علی کوچولوی مامان
اسپایدرمن کوچولوی من
چند وقتیه علی شدیدا به سی دی های مرد عنکبوتی علاقه مند شده. هر بار از جلوی کلوپ رد می شیم میره تو و یه دونه سی دی اسپایدرمن برمیداره. پریروز بابا یه دونه لباس مرد عنکببوتی براش خریده بود. از اونجایی که علی اصلا لباس پوشیدن و لباس درآوردن رو دوست نداره علاقه ای نشون نداد. ولی وقتی داشت سی دی رو نگاه می کرد ازم خواست بلوزشو بپوشونم و کم کم شلوار و نقابشم گذاشت. از پریروز تا حالا لباس تنشه و اصلا نمیزاره عوضش کنم. هر از گاهی هم میره نقابشو میاره و میکنه سرشو از من میخواد باهاش بازی کنم. اینهم از عکسهای اسپایدرمن کوچولوی من اینجا هم که بعد از کلی بازی حسابی خسته شده بود و همزمان با شیر خوردن دا...
نویسنده :
لیلا
13:45
عنوان ندارد
امروز داشتم عکسهای علی رو نگاه می کردم عکسی رو که علی تازه چهار دست و پا میرفت و دو تا دندون صدفی خوشگل داشت رو دیدم. چقدر زود گذشت. چقدر دلم برای اون روزا تنگ شده. اینجا هنوز نمی تونست راه بره. یادمه من چند هفته زود تر از اینکه دندوناش بیرون بیاد کشفشون کردم. وقتی دیدم لثه هاش متورم شده و زیرش سفیده. معلوم بود دو تا دندون اون زیر قایم شدن. یادش به خیر اینم صدفها
نویسنده :
لیلا
13:47