نقاشی علی جان
روز جمعه با علی داشتیم خمیر بازی می کردیم. ازم خواسته یه دونه اسب براش درست کنم (جدیدا به اسب میگه پیتکو) اسب و درست کردم و بعد گفت یه نفر سوارش بشه یه دونه آدم درست کردم و نشوندیم روی اسب. من دستای آدمک رو می چسبوندم به سر اسب. علی می گفت نه نه و با اشاره بهم می گفت که یه میله درست کن و دستای آدمک رو به میله بچسبون. بچه م اونقدر شهربازی سوار اسب شده فکر می کنه همه اسبها اون شکلی هستن. خلاصه یه دونه استخر توپ براش درست کردم. یه دونه استخر آب و قایق و یه دونه علی کوچولو که سوار قایق شده. آقا شیره با کلی یال و کوپال. بابایی که سوار دوچرخه شده. یه موتور و چند تا ماشین. ماشین آتش نشان هم که خیلی دوست داره درست کردیم. ماشین پلیس که عش...
نویسنده :
لیلا
13:34